از مسترجیکاک تا اکبری
جاسوسها همانطور که از اسمشان پیداست قرار نیست مشهور و اسمی باشند و تیپ و چهرهشان، خیلی تابلو، جاسوس بودنشان را داد بزند. آن هم جاسوسان انگلیسی که تجربههای تاریخی نشان داده، بلدند با شکل و شمایل آدمهای کوچه و بازار، کارشناس و متخصص، عامی و بیسواد، دورهگرد، فعال مدنی، مورخ و مستشرق و هزارجور ترفند دیگر، به زندگی و حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان نفوذ کرده و کار خودشان را بکنند. از ۱۱۰ سال پیش و «مسترجیکاک» که البته میل به داستانسرایی و افسانهسازی مجازیبازان در سالهای اخیر او را به موجودی عجیب و غریب تبدیل کرده و آدم نمیداند کدام داستان در مورد شخصیت و کارهای او را باور کند و کدام را باور نکند تا «علیرضا اکبری» که یک سال پیش با سابقهای کاملاً موجه از فعالیتهای اجتماعی و مناصب سیاسی و امنیتی و پروندهای قطور از فعالیتهای جاسوسی، اعدام شد و خوشبختانه هنوز کسی قصه و افسانهای برایش نساخته است!
«هنری گاوی ناوراو، هانری ناوارا و...» هم از جمله همین تحفههای انگلیسی است که با وجود گمنام بودن برای من و شما، در برههای از تاریخ معاصر ایران ۳۰ سال فعالیت و جاسوسی میکند تا اینکه تحولات سیاسی و همچنین تغییر سیاستهای رژیم پهلوی و چرخش کاملش از قبله لندن به سوی کعبه واشنگتن سبب میشود نقاب از چهره تاجر پیر انگلیسی کنار برود.
یک سال پس از دستور دکتر مصدق مبنی بر بسته شدن کنسولگریهای انگلیس در ایران مجله «خواندنیها» در شماره اول آذر۱۳۳۱ گزارش مفصلی درباره نحوه فعالیت جاسوسان انگلیسی منتشر کرد. بخشهایی از آن را بخوانید: «بعد از عزیمت مأمورین سیاسی انگلیس از تهران، اتباع دولت انگلیس که در حدود ۱۶۰ نفرند و غالباً عنوان بازرگان دارند ولی در حقیقت مأمورین «اینتلیجنت سرویس» هستند، یک کمیته مخصوص تشکیل دادهاند که روابط دولت انگلیس را با عشایر ایرانی و بعضی شخصیتهای هوادار انگلیس حفظ میکند... این خبر را روزنامه فرانسوی تریبون دوناسیون برای نخستین بار منتشر کرد که در تهران چه از نقطهنظر اهمیت مسئله نفت و چه از نظر اهمیتی که در سازمان دفاعی خاورمیانه دارد اکنون چند دسته مأمور زبردست سیاسی با یکدیگر رقابت میکنند و هرکدام میکوشند تا از رقبای خود سبقت گرفته و در صورت لزوم عملیات و اقدامات آنها را خنثی نمایند...».
من کاشانی را دستگیر کردم
ادامه گزارش مجله خواندنیها میگوید:
«... تا چندی قبل یکی از جاسوسان زبردست در مرکز اخبار یکی از ادارات مهم کشور کار میکرد و کلیه انتشارات زمینه اخبار از نظر او میگذشت ... بسیاری از شوفرهای تاکسی یا کیسهکشهای حمام و حتی واکسیها و مسافرین اتوبوس از همان عمال جاسوسان هستند...زبردستترین مأمورین سیاسی خفیه همانها هستند که با اینتلیجنت سرویس بستگی دارند که غالباً ورزیده، مجرب، مطلع و کاملاً آشنا به روحیه مردمی هستند که با آنها کار میکنند... و باید گفت هنوز وسعت کار و فعالیت این مأمورین از سایرین بیشتر است... همین چند ماه قبل بود که معلوم شد نامهرسان یکی از سفارتخانهها از مأمورین سیاسی خفیه بود...
«هنری گاوی ناوراو، هانری ناوارا و...» هم از جمله همین تحفههای انگلیسی است که با وجود گمنام بودن برای من و شما، در برههای از تاریخ معاصر ایران ۳۰ سال فعالیت و جاسوسی میکند تا اینکه تحولات سیاسی و همچنین تغییر سیاستهای رژیم پهلوی و چرخش کاملش از قبله لندن به سوی کعبه واشنگتن سبب میشود نقاب از چهره تاجر پیر انگلیسی کنار برود.
یک سال پس از دستور دکتر مصدق مبنی بر بسته شدن کنسولگریهای انگلیس در ایران مجله «خواندنیها» در شماره اول آذر۱۳۳۱ گزارش مفصلی درباره نحوه فعالیت جاسوسان انگلیسی منتشر کرد. بخشهایی از آن را بخوانید: «بعد از عزیمت مأمورین سیاسی انگلیس از تهران، اتباع دولت انگلیس که در حدود ۱۶۰ نفرند و غالباً عنوان بازرگان دارند ولی در حقیقت مأمورین «اینتلیجنت سرویس» هستند، یک کمیته مخصوص تشکیل دادهاند که روابط دولت انگلیس را با عشایر ایرانی و بعضی شخصیتهای هوادار انگلیس حفظ میکند... این خبر را روزنامه فرانسوی تریبون دوناسیون برای نخستین بار منتشر کرد که در تهران چه از نقطهنظر اهمیت مسئله نفت و چه از نظر اهمیتی که در سازمان دفاعی خاورمیانه دارد اکنون چند دسته مأمور زبردست سیاسی با یکدیگر رقابت میکنند و هرکدام میکوشند تا از رقبای خود سبقت گرفته و در صورت لزوم عملیات و اقدامات آنها را خنثی نمایند...».
من کاشانی را دستگیر کردم
ادامه گزارش مجله خواندنیها میگوید:
«... تا چندی قبل یکی از جاسوسان زبردست در مرکز اخبار یکی از ادارات مهم کشور کار میکرد و کلیه انتشارات زمینه اخبار از نظر او میگذشت ... بسیاری از شوفرهای تاکسی یا کیسهکشهای حمام و حتی واکسیها و مسافرین اتوبوس از همان عمال جاسوسان هستند...زبردستترین مأمورین سیاسی خفیه همانها هستند که با اینتلیجنت سرویس بستگی دارند که غالباً ورزیده، مجرب، مطلع و کاملاً آشنا به روحیه مردمی هستند که با آنها کار میکنند... و باید گفت هنوز وسعت کار و فعالیت این مأمورین از سایرین بیشتر است... همین چند ماه قبل بود که معلوم شد نامهرسان یکی از سفارتخانهها از مأمورین سیاسی خفیه بود...
یکی دیگر از این مأمورین سیاسی زبردست یک دوشیزه ارمنی به نام «رُزا» بود که در منزل خود دو افسر نیروی هوایی آمریکا را پانسیون کرده بود... شخص دیگری که در یک ماه قبل دستگیر گردیده پیرمرد سالخورده و مفلوکی بود که مدت چند ماه تمام در خیابان ویلا روبهروی منزل (کلمه ناخوانا) وابسته مطبوعاتی آمریکا مشغول فروختن کتاب و تقویم و دفترچه بود... از وقتی که دکتر مصدق تصمیم به بستن کنسولگریهای انگلیس در ایران گرفت، قرار شد اتباع انگلیس از ایران خارج شوند... «هانری ناوارا» که شهربانی اخیراً او را توقیف کرد در ۴۰ سال پیش در یک خانواده انگلیسی مقیم ایران در تهران متولد گردیده...
پدرش هانری آلفرد و جد او نیز تلگرافچی سفارت انگلیس در تهران بودهاند... ناوارا تا قبل از جنگ در ایران به کارهای کوچک تجارتی در امور پشم، پنبه و دباغی میپرداخته... در سال ۱۳۲۸ شرکتی به نام شرکت و کارخانه چرمسازی دهنو توسط ناوارا در تهران تشکیل گردید... اخیراً شرکت جدیدی به نام شرکت چرمسازی «قیتون» تأسیس کرده و در رشته پشم و پوست نیز با خارج دادوستد دارد... در زمان جنگ با درجه سروانی در ارتش انگلیس مقیم تهران مشغول خدمت شد و چون زبان فارسی را به خوبی تکلم میکند در تهران مأموریتهای مهمی به او محول شد... مادر ناوارا مری امیلی نام دارد و تقریباً ۸۰ ساله به نظر میرسد و او در منزل خود واقع در خیابان تختجمشید شماره ۵۳۵ کودکستانی تأسیس کرده ... اغلب ناوارا با لباس مبدل گدایی، افسری، پاسبانی و ماسکهای گوناگون به جاسوسی مشغول بود...
یکی از دوستان ناوارا میگفت مشارالیه چندی قبل چگونگی توقیف آیتالله کاشانی را برای ما شرح داد و گفت: من در امامزاده قاسم بالای یک درخت بلند مخفی شدم تا با دوربین بتوانم درون چند باغچه و خانه را که میگفتند آیتالله کاشانی در آنجا به سر میبرند ببینم ... ۱۸ ساعت در انتظار بودم تا اینکه صبح زود آیتالله کاشانی در یکی از خانهها برای گرفتن وضو به حیاط آمدند و در همان موقع با اشاره من مأمورین که در پشت دیوار مخفی شده بودند به درون رفته و ایشان را توقیف نمودند...».
بدون شک فهرست جاسوسان انگلیسی و غیرانگلیسی همین نیست که در این مطلب و در منابع مختلف به آن اشاره شد. این را هم خوب میدانید که با توجه به ذات امرخطیرجاسوسی هنوز هم فهرستهای نانوشتهای وجود دارد که بخشهایی از آن ممکن است به مرور لو برود و بخشهای دیگری هم تا ابد نانوشته و کشف نشده باقی بمانند! هرچند قرار نیست مردم و مسئولان را به هم بدبین کنیم ولی با این اوضاع هیچکس نمیتواند ادعا و ضمانت کند که دُم جاسوسان بیگانه و جریان نفوذ را جوری چیدهایم که دیگر در ایران پیدایشان نمیشود.
بدون شک فهرست جاسوسان انگلیسی و غیرانگلیسی همین نیست که در این مطلب و در منابع مختلف به آن اشاره شد. این را هم خوب میدانید که با توجه به ذات امرخطیرجاسوسی هنوز هم فهرستهای نانوشتهای وجود دارد که بخشهایی از آن ممکن است به مرور لو برود و بخشهای دیگری هم تا ابد نانوشته و کشف نشده باقی بمانند! هرچند قرار نیست مردم و مسئولان را به هم بدبین کنیم ولی با این اوضاع هیچکس نمیتواند ادعا و ضمانت کند که دُم جاسوسان بیگانه و جریان نفوذ را جوری چیدهایم که دیگر در ایران پیدایشان نمیشود.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما